یخ من کو؟
امروز غروب داشتم از جا یخی برای شربت درست کردن یخ بیرون می اوردم ، دخمل هم اصرار میکرد یک تکه بهش بدم با اینکه شدیدا تشنه بودم و کرسنه وخسته و حدس میزدم نتیجه اینکار تمیزی دوباره خونه و احتمالا بیگاری قبل افطار هست ولی خوب در برابرش کم اوردم بعد از گرفتن یک تکه یخ حالا یک ظرف می خواست بعدش قاشق دادمو گفتم این اخریه دوباره اومد و گفت فقط یکی _خوب _ یک قاشق بزرگ که اشپزی کنم اونم دادم بعدش : _ یک کم اب که بشه سوپ! وای این یعنی حسابی تودردسر افتادم ولی کاریش نمیشه کرد ! کمترین مقدار ممکن رو توظرفش ریختم اونم مشغول هم زدن سوپش شد! شربت اماده شدو دخملی اومد برای خوردن ، بعد دوباره سراغ بازیش رفت _مامان یخ منو ندیدی ؟ _ توظرفه ...